به گزارش مشرق، عباس روافیان (امیرانتظام) ، بیست سال پس از آزادی از زندانی که قرار بود ابدی باشد، در روز پنجشنبه بیست و یک تیرماه تسلیم مرگ شد. او اما،سالها پیش از آن، در ذهن فعالان سیاسی وافکار عمومی، تقریبا مرده بود.
علائم خفیف حیات او در دو دهه آخر زندگی،صرفا تعدادی گفت وگو با رادیوهای خارجی، یک گفت وگو با روزنامه جامعه در سال هفتاد و هفت و یک مصاحبه اینترنتی با حسین دهباشی بود، یا اندکی بیش و کم از این. این همه اما، چندان به چشم سیاسیون و مردم نیامد.
بیشتر بخوانید:
عباس امیرانتظام درگذشت
بزرگترین شاهد آن نیز،تشییع بی رمق وی با وجود تمامی شلتاقها در فضای مجازی پس از مرگ او بود. از منظر این قلم، پدیده زندگی امیر انتظام در چهار دهه اخیر،نه خود وی بلکه جماعت موسوم به اصلاح طلب بودند. آنها در دهه شصت، خود را داعیهدار تمام و کمال حفظ نظام و متولی تنبیه مخالفان آن میدانستند.
این طیف در حمله به دولت بازرگان، باربط یا بیربط، معمولا پای امیرانتظام را وسط می کشیدند. شاهکار مجموعه اظهار نظرهای آنان در این باب، سخنان میرحسین موسوی در مصاحبه با کیهان در بهمن ماه شصت بود که: «سنجاقی که امیرانتظام روی کراوات خود می زد، همیشه مانند سوزنی در چشمان من فرو می رفت!»... ابواب جمعی خشونت انقلابی پس از خرداد هفتادو شش، از متولی گری انقلاب دست شستند و ترحیح دادند جامه روسو، لاک واستوارت میل را به تن کنند.
لازمه این رویکرد،جذب تمامی ترکش خوردگان انقلاب و بازسازی چهره آنان بود. از همین سربند، ابراهیم نبوی - طنزنویس روزنامه جامعه - را به مصاحبه با او فرستادند که هر آنچه در دل تنگ خویش دارد،بیان کند. امیرانتظام از این منظر،در دو دهه ء پس از زندان خویش نیز، بازیچه اصلاح طلبان بود، منتها اصلاح طلبانی که این بار نه درپی حمایت از نظام،که پی جوی مقابله با آن بودند...تاریخ بخوانیم